اشک پنهانی
يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۲۶ ب.ظ
کسی اشک هایم را ندید ؛
دیشب وقتی در خواب نامت را شنیدم ، بی اختیار گریه کردم .
به خود آمدم ، دیدم که با جفا ی خود رهایت کرده ام و انگار این بار تو هستی که دلت برام تنگ شده.
آخر خوش انصاف دیدی که عاشقت شدم ، چرا گذاشتی رهایت کنم؟
مگر یادم رفته که تو بودی که به من هویت دادی ، ارزش دادی ، رنگ دادی ؛ پس چرا راضی شدی به شکستنم؟
دیگر حرفی برای گفتن ندارم ؛ ولی ای کاش دوباره دست لطفت بر سرم کشیده شود . کاش می دانستی چقدر عاشقانه در فراقت گریسته ام و دل پاره کرده ام در حالی که کسی ندید و صدایم را نشنید.
و اینک با تمام توان صدا می زنم که من عاشقت هستم.
هنوز منتظرت هستم ...
دل نوشت : زیبایی عشق در اینه که کسی نفهمه عاشق چه کسی هستی ، ولی من عشقم رو در وبلاگم معرفی کردم.
رسم عاشقی
۸۹/۰۲/۰۵