این شبها هوای شهر ما یک جور دیگر هست. هوای کوچه ها یک جور دیگر هست. هوای کوچه های بی نشان یک جور دیگر هست. هوا هوای مدینه و حزن و ماتم هست. هوای بقیع و بیت الاحزان هست. هوای بیت الاحزان و مادر و محسن و مسمار و در و دیوار و غسل شب و ... . هوا هوای دست بسته و سیلی و چادر و گوشواره و بازوی ورم کرده و پهلو ی شکسته و سینه ی غرق خون هست. هوا هوای بهشت هست.

اگر نمی نوشتم و نمی گفتم ، در دلم می ماند.

وقتی بچه ها را می دیدم ... چه حال و هوایی دارند.

تا حالا دیده اید  وقتی که یک نفر از دنیا می رود، چطور افوامش غرق در ماتم می شوند. حال و هوای فاطمیون هم همینطور هست. خدا می داند که این بچه ها مثل مادر مرده ها چطور غرق در ماتم هستند. وقتی وارد بیت الاحزان شدم دیدم چند تا از بچه ها مثل صاحب عزا ها یه گوشه ایستاده اند و هر کسی همچنان که کار انجام  می دهد ، یواشکی اشک می ریزد ، گریه و ناله می کند و مادر مادر ... .

حقیقتا می شود گفت که خودشان را در غم صاحب عزای اصلی شریک کرده اند و خدمت به ایشان می کنند.

ضمن این که این حرکت زیبا ، نه تنها در قشر سطح بالای مذهبی بلکه در قشر سطح پایین مذهبی و حتی کسانی که آنچنان پای بند هم نیستند ( البته ظاهرشان نشان می دهد والا در باطن از من که بهترند )خیلی تاثیر گذار بوده و این از عنایات خداوند و حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) به این حرکت می باشد.

سفره ای هست که پهن شده ، خدا کند که ما هم بتوانیم استفاده ببریم.

از همه ی شما عزیزان و سروران بزرگوار التماس دعا دارم.